بهشت پنهان

اولین ماهنامه رسمی بخش برزک

بهشت پنهان

اولین ماهنامه رسمی بخش برزک

مهر مادری ‏

مهر مادری ‏

پسر پس از یک روز کاری سخت خوابیده بود که زنگ تلفن او را از خواب بیدار کرد ‏

پسر در دلش گفت : این موقع شب کدام آدم بیکاری است که مزاحم شده است؟

با بی میلی گوشی را برداشت .‏

سلام پسرم! ‏

مادرش بود که از شهرستان به او زنگ زده بود . پسر با حالت خواب آلود جواب داد : سلام مادر جان!  چه کار مهمی پیش ‏آمده که این موقع شب مرا از خواب بیدار کردی ؟ ‏

مادر بدون مقدمه گفت : عزیزم امشب شب تولد توست؛  تولدت مبارک! ‏

پسر که کفرش در آمده بود با اوقات تلخی جواب داد :آخه مادر خوبم ! این موقع شب من خسته را از خواب بیدار کردی که ‏بگویی شب تولد من است ؟! خوب این کار را می توانستی فردا صبح بکنی . ‏

مادر خندید و گفت : ناراحت نشو عزیزم ! بیست و نه سال پیش درست در همین ساعت تو مرا از خواب خوش بیدار کردی ‏درد شدیدی داشتم اهل منزل و همسایه ها را هم بیدار کردی مرا مجبور کردی به بیمارستان بروم . دکتر ها و پرستارها دورم ‏جمع شدند و گفتند چه شده؟ چه خبر است ؟ ‏

معلوم شد جنابعالی می خواهید به دنیا تشریف بیاورید . ‏

خب !شما هم می توانستید صبح روز بعد تشریف بیاورید و بی جهت عده ای را از خواب خوش محروم نسازید!‏

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:11 ب.ظ

خیلی جالب بود !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد