بهشت پنهان

اولین ماهنامه رسمی بخش برزک

بهشت پنهان

اولین ماهنامه رسمی بخش برزک

ازصباپرس که مارا همه شب تا دم صبح

بوی زلف تو همان مونس جان است که بود

 

میلاد مهدی موعود (عج)مبارک باد

بهشت پنهان

مبارک باد بر همه

خوانندگان عزیز

اعیاد شعبانیه

ولادت بزرگان دین

آقا امام حسین (علیه السلام)

علمدار کربلا آقا اباالفضل العباس(ع)

و حضرت امام سجاد (ع)

و ولادت مولایمان حضرت مهدی (عج)

بر همه شما مبارک باد

مدیر مسئول ماهنامه بهشت پنهان

مناجات - راحله بیدگلی زاده

پروردگارا

نوای سحرانگیز تو را شنیده ام، همه چیز را رها می کنم و به سوی تو  می دوم

هرچه را که دارم و هستم به تو تسلیم می کنم مرا به درگاهت بپذیر و نگذار که از تو دور باشم

خدایا! از خزانه ی بی کرانت موهبت تواضع را به من ببخش تا آنچه می خواهی شوم

تو معمار آفرینشی مرا آنچنان که می خواهی بساز

خدایا! زندگی ام چون زورقی دستخوش توفان      تو زورقبان منی!

زورقم را به تو می سپارم       آن را به هر جا که می خواهی ببر

خدایا! متبرکم گردان تا وقتی ذهنم وسوسه می شود بدی ها را تلافی کند،

زبانم خاموش باشد مرا بیاموز در برابر همه ی تحریکات صبور باشم

خدایم! متبرکم کن تا یگانه درسی را که نیازمودم. بیاموزم! اتکای کامل به تو

خدایم! دیری است از تو جدا مانده ام مرا به خانه باز گردان

خدایا! ماهی بدون آب زنده نمی ماند و من هم بدون تو نمی توانم زنده بمانم مرا بیاموز که با تو بمانم

پروردگارا! هر روز که راه ستایش تو را می پیمایم با دیدگانی شگفت زده زیبایی را می جویم که ذات توست و هر روز وظایفم را با فروتنی به انجام می رسانم.

و در جاده ی پرپیچ و خم زندگی باری را بر دوش می کشم و در دل نجوا می کنم.

در خوشی و غم، در شکست و موفقیت، در آفتاب و باران

خدایا فقط خواست تو انجام پذیرد.

راحله بیدگلی زاده

خود را باور کنیم

خود را باور کنیم

در طول زندگی بشر افراد زیادی پا از حیطه یک فرد عادی فراتر گذاشته و اختراعات و اکتشافاتی را به وجود آورده اند. این افراد که ما آنها را نابغه خطاب می کنیم و متمایز از افراد عادی می دانیم اندک نبوده اند و به راستی چرا آنها را جدای از دیگر افراد می دانیم؟

چندی پیش در جایی مطلبی به چشمم خورد که شاید بد نباشد برایتان بازگو کنم و آن بود که فرد نابغه از لحاظ هوش و استعداد و ظرفیت فرقی با یک انسان عادی ندارد بلکه آن چه که او را از دیگر افراد متمایز می کند تفاوت در دید آنها به محیط اطراف و مسائلی است که با آن برخورد می کند. این حرف من را خیلی متعجب کرد، به گمانم شما نیز متعجب شدید چون من تا پیش از این فکر می کردم این افراد از یک موهبت الهی برخوردارند و این مطلب باعث موفقیت و نبوع آنها شده است.

از این حرف این طور استنباط می شود که هر فرد عادی نیز اگر بخواهد می تواند یک نابغه باشد. افراد نابغه خود نیز به این مسئله رسیده اند به طور مثا از انیشتن پرسیدند فرق تو با یک فرد عادی چیست؟ و او گفت «اگر به یک فرد عادی بگویند در یک انبار کاه به دنبال یک سوزن بگرد او با پیدا کردن اولین سوزن دست از کار می کشد اما من تمام انبار کاه را می گردم تا تمام سوزن های موجود را بیابم» و یا ادیسون که هیچ گاه دست از تلاش و پشتکار برنداشته هر 10 روز یک اختراع کوچک و هر 6 ماه یک اختراع بزرگ داشته و در مجموع 1093 اختراع در طول عمرش به ثبت رسانده است و هنوز هم پس ازگذشت سال ها در صدر مخترعین دنیا قرار دارد. به نظر من شاید او خود را موظف به این کار می دانست، در مجموع می توان دریافت که اگر ما نیز بخواهیم در جای خود می توانیم به موفقیت دست یابیم تنها باید خود را باور داشته و تلاش و پشتکار را از یاد نبریم.

همت بلند دار که مردان روزگار

از همت بلند به جایی رسیده اند

فاطمه شفیعی

مصاحبه

چهره های برگزیده برزک

حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای مرتضی جعفرپور

بیوگرافی

متولد: سال 1353 در برزک محله کارگاه

تحصیلات: کارشناسی ارشد علوم حوزوی

متأهل و دارای 2 فرزند

ساکن تهران

سوابق اجرایی و فرهنگی

-        امور آموزشی و روابط عمومی حوزه ی علمیه آیت الله یثربی

-        شرکت در درس خارج فقه مقام معظم رهبری

-        معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه کاشان

-        معاون نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علامه طباطبایی تهران

-        معاون اداره ی کل فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای کشور

-        مدیر کل فعالیت های متمرکز نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای کشور

-        مدرس معارف اسلامی در دانشگاه

-        کارشناس فرهنگی مذهبی اجتماعی برنامه های صدا و سیما

-  روحانی مبلغ اعزامی از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در کشورهای ارمنستان امارات هند هلند مکزیک و...

-        روحانی کارون های زیارتی حج و عمره و عتبات

بارها شنیده بودیم یکی از فرزندان خطّه برزک که توانسته است افتخاری برای شهرمان باشد، در سطح دانشگاههای کشور همچنین عرصه های فرهنگی مانند: صدا و سیما و امور تبلیغی داخل و خارج از کشور صاحب موفقیت های خوب و چشم گیری بوده و سری توی سرها درآورده تعطیلات آخر هفته بود که برای گفتگوی خومانی و صمیمانه فرصت را مغتنم شمردیم و به سراغ ایشان رفتیم.

ایشان را از آغاز انتشار ماهنامه ی بهشت پنهان مطلع ساختیم. و با ابراز خرسندی از گفتگوی با ما به گرمی استقبال نمودند. آنچه که می خوانید ماحصل گفتگوی ما با ایشان است.

ضمن تشکر از شما برای پذیرش این مصاحبه لطفاً خودتان را برای خوانندگان بهشت پنهان معرفی کنید؟

با تشکر از عنایتی که فرموده اید و همچنین تشکر ویژه ای از دست اندرکاران این ماهنامه که به حق خلأ وجود یک نشریه را در شهر برزک پر نموده با افتخار در خدمت شما هستم. مرتضی جعفرپور هستم. افتخار دارم که در سال 1353 در محله کارگاه البته محدوده ی معروف به سر تخته کارگاه در خانواده ای مذهبی و معمولی به دنیا آمدم. دوران کودکی و ابتدای راهنمایی را با شور و شیطنت های خاص آن برهه در برزک سپری کردم. هنوز که هنوز است به خاطر خیلی از شیطنت های آن زمان از خیلی از هم محله ای ها شرمنده هستم بعد از دوران راهنمایی علی رغم باور دوستان و همدوره ای ها به لطف الهی و با راهنمایی یکی از دوستان موثر در زندگی شخصی ام تحصیل در حوزه ی علمیه قم را برای ادامه مسیر زندگی ام انتخاب نمودم. که بی شک این آغاز و انتخاب نقطه ی عطفی در زندگی حقیر بوده است با این توصیف پس از چند سالی تحصیل در حوزه ی علمیه قم به کاشان برگشتم ضمن تحصیل در حوزه مقطع دبیرستان را هم به صورت شبانه ادامه داده و به پایان رساندم با بازگشت به کاشان به عنوان یک طلبه کم کم وارد عرصه های سیاسی و اجتماعی شدم. از بهترین افتخارات من در این دوران نزدیک شدن به شخصیت جامع و کامل، استاد اخلاق و سیاست مرحوم آیت الله یثربی نماینده ولی فقیه و امام جمعه محبوب وقت در کاشان بود. تلّمذ در محضر چنین شخصیت جامعی باعث شد تا هر روز انتظار من از خود و جامعه ی اطراف ام بیشتر از قبل شود. و هیچ گاه به وضع موجود اکتفا نکنم. به همین جهت همزمان باتکمیل سطح حوزه اشتغالاتی نیز داشتم. اما با توجه به آنکه احساس می کردم یک روحانی زمانی می تواند موفق و موثر باشد که با قشر زنده و تأثیر گذار جامعه یعنی قشر جوان سر و کار داشته باشد. برای رسیدن به این هدف بهترین عرصه را دانشگاه تشخیص داده و به حمد الله موفق شدم با آغاز فعالیت در نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه کاشان پای در عرصه جدیدی بگذارم. با جابه جایی هایی هم که بعداً صورت گرفت. این توفیق تا فعالیت در عرصه دانشگاههای کشور از طریق مشاغلی که در دفترمرکزی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای کشور به حقیر محول شد ادامه یافت. از آنجا که روحیه عدم اکتفا به وضع موجود همچنان در وجودم بود سعی نمودم تا برای انجام وظایف تبلیغی و فرهنگی به عنوان یک طلبه در عرصه های دیگری همچون اعزامهای تبلیغی، فرهنگی، به خارج از کشور در مقاطع مختلف، خدمت گذاری به زائرین بیت الحرام و عتبات عالیات در قالب روحانی کاروانهای زیارتی ور ارتباط مستقیم فرهنگی و مذهبی با مردم خوب ایران اسلامی از طریق برنامه های زنده ی رادیو و تلویزیون نیز قدم بگذارم. که امیدوارم با توفیق الهی و دعای خیر همشهریان عزیز این توفیقات از این کمترین سلب نگردد.

توصیه ی شما به جوانان چه می باشد؟

توصیه من به عنوان یک طلبه که تمام وقت خود را با جوانان سپری می کنم این است که وقت تنگ است و فرصت اندک و آنچه که در این فرصت اندک هر لحظه بر شتابش افزوده می شود. رشد علم و تکنولوژی است. اکتفا کردن به نُه ماهه ی پر تعطیلات مدرسه و دانشگاه و حتی حوزه برای چیزی شدن اشتباهی غیر قابل جبران است. برای جوانان امروزی به نظر من فرض است که از تمامی لحظات عمر گرانمایه خویش در زمینه هایی مثل کسب  یک هنر، یک زبان خارجه آموزش کامپیوتر و ... استفاده نمایند. جالب است برای شما بگویم در اکثر کشورهایی که به آنها مسافرت داشته ام تسلط به حداقل یک زبان یا دو زبان زنده دنیا در کنار زبان مادری برای یک دانشجوی مقطع کارشناسی امری عادی است حال سوال اساسی این است که چند درصد از دانشجویان و طلاب ما به یکی از زبانهای زنده ی دنیا مسلط هستند آیا وقت آن نرسیده از فرصت هایمان بهتر استفاده کنیم. اگر قرار است مادر پایان چشم انداز 20 ساله، کشور اول منطقه از نظر علمی باشیم حرکت پرشتاب به سمت یاگیری در خارج از زمانهای معمول مدرسه و دانشگاه باید در دستور کار همه ی افراد و مجموعه های فرهنگی و آموزشی قرار گیرد. و لذا عاجزانه از شما بهشت پنهانی ها هم تقاضا می کنم آشکارا به فرهنگ سازی در زمینه مطالعه و یادگیری مبادرت ورزید.

با توجه به این دغدغه و توصیه ارزشمندی که فرمودید چه کسانی را برای تأثیر گذاری در این عرصه موثر می دانید و چه توصیه ای به آنها دارید؟

در این عرصه همگان باید احساس مسئولیت کنند، پدر و مادر، معلم و روحانیون و اساتید دانشگاهها و ... نقش غیر قابل انکاری دارند امروز دیگر نباید مساجد فقط محلی برای اقامه ی نماز جماعت باشند. مساجد و حسینیه های ما باید کانوی برای فرهنگ سازی در زمینه ی مطالعه و یادیگری و بروز نمودن اطلاعات مردم باشند.

ببخشید شما موفقیتتان را مدیون چه عواملی می دانید؟

اولاً بدون هیچ تعارفی به همه ی توفیقاتی که داشته ام خودم را انسان موفقی نمی دانم چرا که واقعاً می بایست با تلاش و الگو گیری هرچه بهتر، توفیقات بیش از این کسب می نمودم. اما بی شک اگر توفیقی هم بوده آن را مدیون لطف الهی، راهنمایی ها و دعا های خیر والدین و شاگردی نمودن در محضر انسان های خودساخته و دارای روح بزرگ می دانم.

در خصوص موفقیت های شخصی ام تکه کلامی هم دارم که همیشه آن را تکرار می کنم و آن این که موفقیت های خود را بیشتر از آن می دانم که همیشه گوش خوبی بوده ام.

شنیده ایم که شما برای ارتباط با جوانان وب سایت شخصی نیز دارید آیا ممکن است آن را هم برای خوانندگان بهشت پنهان معرفی کنید؟

خواهش می کنم همیشه در سخنرانی ها و سمینارها با جوانان عزیزی  مواجه بوده ام که خواستار پل ارتباطی با افرادی که احساس می کردند می توانند در زندگی آنها موثر باشند بوده اند. لذا به این فکر افتادم تا با طراحی وب سایتی به نام دلنوشته در صدد رفع این خلاء برآیم. به حمد الله تا کنون هم پل ارتباطی خوبی بین حقیر و جوانان علاقمند بوده و هست و باعث افتخار خواهد بود که جوانان برزکی هم با مراجعه به این وب سایت ما را از نظرات ارزشمند خودشان بهره مند کنند.

آدرس دقیق وب سایت: WWW.Delneveshteh.com

از این که زمان ارزشمند خود را در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاس گزارم.

من هم مجدداً از همه بهشت پنهانیها و شما که زحمت این گفتگوی صمیمانه را تقبل نمودید متشکر و سپاس گزارم و امیدوارم هر ماه شاهد هرچه بهتر و پربارتر شدن نشریه شما باشیم انشاءالله

هما شفیعی

موسیقی

موسیقی زبانی است که روح را جلا می بخشد، به ذهن هشیاری و به جسم انرژی می دهد و شکافهای قلب را پر می کند

در تحقیقاتی که درمرکز پزشکی شهر تالاهاسی ایالت فلوریدای آمریکا در بخش نوزدان نارس انجام شده است،مشخص گردیده است که پخش موسیقی لالایی به مدت یک ساعت در روز برای نوزادان نارس و کم خون، باعث کاهش دوره ی بستری بودن آن ها تا پنج روز شده است، وزن آن ها سریع تر از معمول متعادل گردیده و سطح تنش آنها در مقایسه با نوزادان خارج از تحقیق کاهش پیدا کرده است. درمطالعات دیگری نیز مشخص شده که حتی در بزرگسالان، پخش موسیقی مناسب در بیمارستان باعث کاهش استرس بیماران شده است. پس از تولد نوزاد، بهترین موسیقی برای او موسیقی لالایی است که توسط مادر خوانده می شود. نوزادان در تشخیص صدای مادر و آواز مادر خود، دقیق هستند. نوزادان موسیقی ملایم و بدون کلام با صدای متوسط را دوست دارند. عصب های «کورتکس شنوایی» در مغز، در این سن انعطاف پذیر و قابل انطباق هستند. در نوزادان ناشنوا، در صورتی که ناشنوایی آنها زود تشخیص داده شود، با استفاده از سمعک های جدید می توان به شنوایی آنها کمک کرد.

آیا نوزادان سالم قادر به تشخیص دو قطعه آهنگ از یکدیگر هستند؟ بله، نوزادان سالم پنج ماهه چنین قدرتی را دارند. در واقع نوزادان هشت یا پانزده ماهه مولودی آهنگ ها را درک می کنند و حتی آنها را حفظ می نمایند و نوزادان هفت تا نه ماهه می توانند مانند افرادی که موسیقی می دانند، همراه با ضرب موسیقی «بشکن» بزنند.

برگرفته از کتاب چگونگی تاثیر موسیقی بر مغز نوشته: اریک جنسن ترجمه: آذر عوانی گرگری تهیه : خانم مجد

لالا لالا لالایی

موسیقی زبانی است که روح را جلا می بخشد، به ذهن هشیاری و به جسم انرژی می دهد و شکافهای قلب را پر می کند

در تحقیقاتی که درمرکز پزشکی شهر تالاهاسی ایالت فلوریدای آمریکا در بخش نوزدان نارس انجام شده است،مشخص گردیده است که پخش موسیقی لالایی به مدت یک ساعت در روز برای نوزادان نارس و کم خون، باعث کاهش دوره ی بستری بودن آن ها تا پنج روز شده است، وزن آن ها سریع تر از معمول متعادل گردیده و سطح تنش آنها در مقایسه با نوزادان خارج از تحقیق کاهش پیدا کرده است. درمطالعات دیگری نیز مشخص شده که حتی در بزرگسالان، پخش موسیقی مناسب در بیمارستان باعث کاهش استرس بیماران شده است. پس از تولد نوزاد، بهترین موسیقی برای او موسیقی لالایی است که توسط مادر خوانده می شود. نوزادان در تشخیص صدای مادر و آواز مادر خود، دقیق هستند. نوزادان موسیقی ملایم و بدون کلام با صدای متوسط را دوست دارند. عصب های «کورتکس شنوایی» در مغز، در این سن انعطاف پذیر و قابل انطباق هستند. در نوزادان ناشنوا، در صورتی که ناشنوایی آنها زود تشخیص داده شود، با استفاده از سمعک های جدید می توان به شنوایی آنها کمک کرد.

آیا نوزادان سالم قادر به تشخیص دو قطعه آهنگ از یکدیگر هستند؟ بله، نوزادان سالم پنج ماهه چنین قدرتی را دارند. در واقع نوزادان هشت یا پانزده ماهه مولودی آهنگ ها را درک می کنند و حتی آنها را حفظ می نمایند و نوزادان هفت تا نه ماهه می توانند مانند افرادی که موسیقی می دانند، همراه با ضرب موسیقی «بشکن» بزنند.

برگرفته از کتاب چگونگی تاثیر موسیقی بر مغز نوشته: اریک جنسن ترجمه: آذر عوانی گرگری تهیه : خانم مجد

و برزک صاحب موزه می شود

موزه مردم شناسی شهر برزک

همانطور که می دانیم رشد احساسات ناسیونالیستی، علاقه به هویت ملی، تمایل ذاتی بشر به نگهداری اشیای کمیاب و گرانبها، پیشرفت علم و مهم تر از همه افزایش آگاهی نسبت به ارزش تاریخی آثار گذشتگان از جمله عوامل پیدایش و رشد روحیه گردآوری مجموعه آثار تاریخی است. لذا شهر برزک نیز چون دارای قدمتی زیاد با هویتی تاریخی و ارزشمند است.

برای حفظ این هویت تاریخی و حقیقی و نشان دادن تمدن اصیل شهر برزک نیاز به مکانی برای نگهداری آثار باستانی این شهر است که شهرداری برزک را برآن داشت تا موزه مردم شناسی برزک را افتتاح کند.

موزه مردم شناسی شهر برزک در روز 25/4/87 مصادف با تولد حضرت علی (ع) با حضور ریاست اداره میراث فرهنگی اصفهان آقای امین پور، ریاست میراث فرهنگی کاشان آقای حسنی مقدم و خانم حمیدی رئیس کل موزه های استان اصفهان و آقای تراب زاده رئیس موزه های کاشان و همچنین آقای بختیاری استاندار اصفهان و حاجی فرماندار کاشان و  شهردار محترم شهر برزک و امام جمعه آقای مطهریان و بخشدار برزک جناب آقای قاضی مورد بازگشایی قرار گرفت. جالب است بدانیم نوجوانان خوش ذوق برزکی با پوشیدن لباسهای محلی شهر برزک با شعر خوانی خود مهمانان گرامی را در موزه مردم شناسی شهر برزک مورد استقبال قرار دادند.

در این موزه که می توان آن را به نوعی موزه آثار تاریخی نام برد اشیای گوناگونی به چشم می خورد که بر اساس دوره های زمانی و جنس و ویژگی های آنها با ترتیب خاصی طبقه بندی شده است.

در این موزه نزدیک به 430 مورد اشیای قیمتی و گرانبها وجود دارد. که این اشیا چشم انداز تازه ای از گذشته این شهر  را نشان می دهد.

گردشگران می توانند در آن شاهد نمایش اشیای سنتی، مردم شناسی متناسب با فرهنگ منطقه و کارگاهی سنتی شامل گلیم بافی، چادر شب بافی و قالی بافی باشند. حتی نانوانیی سنتی و مراسم شب نشینی مردم شهر برزک را به نظاره بگیرند.

درست است که این موزه به نام موزه مردم شناسی معرفی شده است و می توان آثار تاریخی چون سکه های قاجاریه، قرآنی به صورت دستنویس از زمان صفویه و درب مسجد جامع شهر برزک به تاریخ 705 هجری قمری را مورد مشاهده قرار داد. اشیایی چون: صنایع دستی و هنرهایی چون چرخ نخ ریسی، لوازم نجاری چون اره های مختلف، ...چوبی لوازم پشم ریسی مثل دوک. و همچنین چاغوهایی با دست ِ شاخ گوسفند چشم هر بازدید کننده ای را مجذوب خود می کند.

اگر می خواهید با اندیشه انسانهای گذشته برزک و فرهنگ و تمدن بالای آن ها بیشتر آشنا شوید نسخه هایی از قباله ها و سندهای دست نویس با قدمتی نزدیک به 200 سال پیش را مورد بازدید قرار دهید.

در کل موزه مردم شناسی شهر برزک گوشه ای از تاریخ کهنسال شهر بزک را نشان می دهد. که شما مخاطبین و علاقمندان به آثار باستانی شهر برزک را به بازدید آن و مطالعه درباره آثار تاریخی و کسب اطلاعات تازه ای در مورد شهر برزک این دیار همیشه سبز فرا می خوانیم.

لازم به ذکر است این بنا در تاریخ 14/12/84 به شماره 17810 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده و در جنب مسجد جامع شهر برزک کوچه ساقی واقع است.

در پایان از پی گیری های خانم جهانی در بازگشایی و حفظ این آثار به جا مانده از تاریخ برزک تشکر ویژه ای داریم.

خانم معصومی

سفر باید اما ... به خود

سفر باید ... اما به خود!!

کوله پشتی اش را برداشت و راه افتاد. رفت که دنبال خدا بگردد؛ و گفت: تا کوله ام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالی رنجور و کوچک کنار راه ایستاده بود. مسافر با خنده ای رو به درخت گفت: چه تلخ است کنار جاده بودن و نرفتن؛ و درخت زیر لب گفت: ولی تلخ تر آن است که بروی و بی رهاورد برگردی.

کاش می دانستی آن چه در جست و جوی آنی، همین جاست.

مسافر رفت و گفت: یک درخت از راه چه می داند، پاهایش در گِل است، او هیچ گاه لذت جست و جو را نخواهد یافت.

و نشنید که درخت گفت: اما من جست و جو را از خود آغاز کرده ام و سفرم را کسی نخواهد دید؛ جز آن که باید.

مسافر رفت و کوله اش سنگین بود.

هزار سال گذشت، هزار سالِ پرخم و پیچ، هزار سالِ بالا و پست. مسافر بازگشت. رنجور و ناامید. خدا را نیافته بود، اما غرورش را گم کرده بود. به ابتدای جاده رسید. جاده ای که روزی از آن آغاز کرده بود.

درختی هزار ساله، بالا بلند و سبز کنار جاده بود. زیر سایه اش نشست تا لختی بیاساید. مسافر درخت را به یاد نیاورد. اما درخت او را می شناخت.

درخت گفت: سلام مسافر، در کوله ات چه داری، مرا هم میهمان کن. مسافر گفت: بالا بلند تنومندم، شرمنده ام، کوله ام خالی است و هیچ چیز ندارم.

درخت گفت: چه خوب، وقتی هیچ چیز نداری، همه چیز داری. اما آن روز که می رفتی، در کوله ات همه چیز داشتی، غرور کمترینش بود، جاده آن را از تو گرفت. حالا در کوله ات جا برای خدا هست. و قدری از حقیقت را در کوله مسافر ریخت. دست های مسافر از اشراق پر شد و چشم هایش از حیرت درخشید و گفت: هزار سال رفتم و پیدا نکردم و تو نرفته ای، این همه یافتی!

درخت گفت: زیرا تو در جاده رفتی و من در خودم. و پیمودن خود، دشوارتر از پیمودن جاده هاست.

www.delneveshte.com

تهیه: حسین فاضل دانشجوی کارشناسی مدیریت بازرگانی

فریب می فروحت در بازار - زهره بیدگلی زاده

فریب می فروخت در بازار

دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ فریب می فروخت، مردم دورش جمع شده بودند هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند. توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص و خیانت، جاه طلبی و غیبت و هر کسی چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد.

بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند بعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ایمانشان را می دادند و بعضی آزادگیشان... شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم می داد.

حالم را به هم زد. دلم، دلم می خواست همه ی نفرتم را توی صورتش تف کنم.

انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم، فقط گوشه ای بساطم را پهن کرده ام و آرام نجوا می کنم. نه قیل و قال می کنم و نه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد. می بینی! آدم ها خودشان دور من جمع شده اند. جوابش را ندادم... آن وقت سرش را نزدیک تر آورد وگفت: البته تو با این ها فرق می کنی. تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می دهد اینها ساده اند و گرسنه به جای هرچیزی فریب می خورند.

از شیطان بدم می آمد. حرف هایش امّا شیرین بود. گذاشتم حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت... ساعت ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه ای عبادت افتاد که لابه لای چیزهای دیگر بود. دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم، با خود گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.

به خانه آمدم و در کوچک جعبه ی عبادت را باز کردم. توی آن اما جز غرور چیزی نبود. جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت. فریب خورده بودم، فریب.

دستم را روی قلبم گذاردم، نبود!!!

فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذارده ام. راه را دویدم. تمام راه لعنطش کردم. تمام راه خدا خدا کردم. می خواستم یقه ی نامردش را بگیرم. عبادت دروغی ای راتوی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم، شیطان نبود... آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک هایم که تمام شد، بلند شدم. بلند شدم تا بی دلی ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، صدای قلبم را.

همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم. به شکرانه قلبی که پیدا شده بود...

زهره بیدگلی زاده

برزک از نگاهی دیگر

نظافت و تمییزی شهر که واقعاً مسئله است نه مشکل و واقعاً بزرگ است نه خُرد و پیش پا افتاده شاید از نظر خیلی ها به ظاهر امری ساده باشد ولی واقعیت اینگونه نیست. لااقل می توان گفت برای شهری همچون برزک امری بسیار خطیر و مطرح است اما به دلایل بسیار مبهم و نامعلومی به جرأت می توان گفت برای کمتر کسی دارای اهمیت است. چرا باید اینگونه باشد. برزکی که از جاذبه های طبیعی فراوانی برخوردار است، شهر جوی های همیشه آبی و ساری، شهر محصور در کوههای سر به فلک کشیده، شهر شب های پرستاره که جوهره ی رصدخانه را در دل دارد و...

شخص خاصی را مسئول نمی دانیم چون معتقدیم برزک شهر همه ماست و همه ی ما در قبال هر آنچه به برزکمان مربوط می شود مسئولیم. معتقدیم اگر طرز نگاهمان را تغییر دهیم یا لااقل زاویه ی دیدمان را تغییر دهیم، حداقل طرح مسئله کرده ایم و می دانیم که دنبال چه می گردیم.  از زاویه دیگر به برزک نگاه کنیم، که شهر گلاب است، شهر گل محمد، شهر بیدمشک ها، شهر درختان شاه توت، بادام، گردو و شهر من، شهر تو، شهرما

این همه نام بی اختیار ذهن هر غریبه برزک ندیده را به یاد «نگین کوهستان» به یاد «بهشت پنهان» می اندازد. بیائید از جانب داری های بی مورد و از تعصب های نابجا که پیامدی جز رکود و ماندن و درجا زدن ندارد دست بشوئیم و تیغ انتقاد را آهسته و با تأمل بر علف هرزه ها بکشیم.

آیا واقعاً ظاهر و پیراهن شهرمان را متناسب با ماهیت و ذاتش آراسته ایم؟ یا حتی برای فردایش برنامه ای چیده ایم. یا فقط دل به مناسبت ها عزا و جشن و جشنواره خوش کرده ایم تا با این مسئله موضعی برخورد کنیم نه دائمی و هزار آیای دیگر که تو از آن آگاه تری.

بگذریم. این گذر، آغاز گذشتن هاست. از ورودی برزک شروع می کنم از جایی که همچون گره قسمت کویری را به بهشتمان گره می زند از جایی که معروف است به گردنه ی برزک. از جایی که بیش از یک سال عریض کردن جاده ی آن به طول انجامیده و هنوز تمام نشده.  از جایی که هنوز جاده اش پر از خاک و سنگ است و تمییز کردن آن حداکثر 2 ساعت بیشتر کار ندارد. از جائی که ای کاش از ازل گره محکم تری بود.

وارد برزک می شویم، خیابان انصافاً تمیز است اما خبری از گل کاری نیست، می توانست خیلی قشنگ تر شروع شود. با چند بوته ی گل با یک تابلو معرفی نقاط دیدنی با یک تابلو تبلیغاتی با یک تابلو معرفی محل استراحت با یک تابلو پایگاه راهنمایی با یک تابلو شماره روابط عمومی شهرداری یا با یک تابلو تلفن درمانگاه یا اورژانس یا پاسگاه یا هزار و یک چیز دیگر یا حداقل یک چیز «به شهر گلاب خوش آمدید».

اما دریغ از یک تابلو، چند سال پیش شاهد تابلوهای چوبی بسیار زیبایی بودیم اما کجا رفتند نمی دانیم ما به همان تخته چوب ها راضی بودیم...

بی اراده نگاهمان به سنگ های چیده شده کنار خیابان می افتد طرح جالبی است اما.... فعلاً مسئله چیز دیگری است. به در و دیوار نگاهی می اندازیم. اعلامیه های یک سال پیش هنوز بر سینه دیوار سنجاق است ای کاش سنجاق بود. چنان چسبانده اند که به این راحتی کنده نمی شود. بی انصاف ها در و دیوار شهرمان را به چه روزی انداخته اند. آهسته که تا آخر شهر قدم برداری یک متر به یک متر حداقل 4-3 تا از این اعلامیه ها چسبانده اند. اعلامیه روی اعلامیه. البته ما قصد توجیح این کار خبط را نداریم اما الحق و الانصاف ژ، خودمانیم جای مشخصی برای نصب اعلامیه در نظر گرفته نشده. این بی انصاف ها هم هرجا که به دستشان رسیده و سریش یاری کرده تا می توانسته اند کم نگذاشته اند. مسئول این همه ظلم و خسارت کیست؟ بگذریم فعلاً به دنبال جواب نیستیم، فقط مسئله طرح می کنیم.

نگاهم به سطل زباله ی کنار خیابان می افتد. به دقت نگاهش کردم، نو به نظر می رسید. زدم زیر خنده ه نو و تازه بودن سطل نخندیدم. از این که درون سطل خالی و دور سطل پر از زباله بود خندیدم. اما ته دلم برای خودم و امثال خودم که هنوز فرهنگ شهرنشینی را یاد نگرفته ایم متأسف شدم. تعداد سطل های شهر چند هزار نفری برزک انگشت شمار است و هنوز یکسال نیست که نصب شده اند اما واقعاً تعداد سطل ها کم است و محل نصب چند تایی که دیدم اصلا‌ً مناسب نیست ....

ادامه دارد خانم منزوی

GSM برنامه جدید مخابرات برای مردم بی صاحب مالیات بده برزک

چند سال پیش زمانی که تلفن های بی سیم (WLL) قرار شد برای مردم برزک آورده شود، این گونه شایع گردید که آخرین تکنولوژی روز دنیا قرار است فقط در شهر برزک آزمایش شود و زمانی که ریشه های این صحبت را می جویی به جایی نمی رسی جز شورای محترم اسلامی شهر برزک

و امروز بعد از گذشت چند سال جلسه ای در تفرجگاهی برگزار می شود و شورائیان متقاعد می شوند که تلفن های بی سیم، تلفن های خوبی نیست و آخرین تکنولوژی دنیا تحت عنوان تلفن های سیم کارتی (GSM) قرار است جایگزین تلفن های سیمی و بی سیم برزک گردد و مأموریت می یابند افکار عمومی را جهت این پدیده ی بی نظیر آماده سازند تا با کمترین زحمت این پروژه به سرانجام رسد.

رئیس شورای اسلامی شهر برزک در جواب خبرنگار بهشت پنهان گفت: « ما گفتیم تلفن های سیم کارتی اگر جواب بدهد و مردم راضی باشند، ما حرفی نداریم، قرار شد بیایند سیستم را بگذارند اگر جواب نداد بیایند جمع کنند.»

و این در حالی است که آقای راستی یکی از استفاده کنندگان اینگونه تلفن های سیم کارتی درسعدآباد برزک به خبرنگار ما گفت:

« تلفن های سیم کارتی که به ما داده اند به مراتب از تلفن های بی سیم بدتر است و هیچ گونه امکاناتی از قبیل آنتن دهی مناسب، قابلیت فکس و دیتا ندارد.»

آقای سنجریان عضو شورای اسلامی شهر برزک در جواب سوال خبرنگار بهشت پنهان در رابطه با جلسه مذکور گفت:

«جلسه ای با حضور عسلی، مهرانفر، سنجریان، سلوکی، و شجاع الدین و طاهری و زمانیان در باغ لاهلالون با موضوع جلسه تبدیل و یکپارچه سازی تلفن های برزک از بی سیم و خطوط سیمی قدیمی به سیم کارتی GSM برگزار شد»

و در ادامه گفتند:

«ببینید اینها نیاز به توافق شورا ندارند ما از آنجایی که چند نفر به ما زنگ زدند ما دو ساعت با اینها چونه زدیم و معایب آن را گفتیم و آقای زمانیان منت سر ما گذاشتند که ما این دستگاهها را به همه جا نمی دهیم چون خیلی خاطر شما را می خواهیم برایتان می آوریم. و گفتند 100 تا 200 واگذاری می کنیم 3-2 ماه کار بکند اگر بد بود جمع می کنیم و می بریم. ماحصل جلسه را رفتیم صورت جلسه کنیم آقای زمانیان گفت من اهل صورت جلسه نیستم و  من حرف که می زنم مرد عملم و اهل کاغذ بازی نیستم و قول دادند که رضایت مردم را حاصل کنند»

البته مردم و شورائیان اطلاع دارند که قول هایی که سلوکی در حضور جمع  مسئولین شهرستان و فرماندار محترم در جلسه سفیران خدمت مورخ 14/8/86  داد و صورت جلسه شد عمل کرد یا خیر؟

بند 2 صورت جلسه -  مقرر گردید اداره مخابرات کاشان چنانچه هر خط کمتر از هشت ساعت بعد از قطع برق مشکل داشت با اعلام تلفنی باطری آن تعویض گردد.

بند 4 صورت جلسه مقر گردید اداره مخابرات کاشان یکپارچه سازی مشترکین تلفن ثابت را تا پایان سال جاری (1386) همراه با افزایش کیفیت آن و سیستم نمایشگر تمامی مشترکین انجام دهد.

بند 5 صورت جلسه مقرر گردید اداره مخابرات کاشان افزایش ظرفیت BTS تلفن همراه را در شش ماهه اول سال 1387 انجام دهد.

بند 6 صورت جلسه مقرر گردید اداره مخابرات کاشان چاپ دفترچه راهنمای تلفن را پس اجرای اصلاح شماره ها انجام دهد.

آقای قاضی بخشدار محترم بخش برزک در حاشیه سفر استاندار به برزک در جواب خبرنگار بهشت پنهان در رابطه با تلفن های GSMگفت:

« شورا قبل از این که کار انجام شود با چند نفری که در این کار تخصص دارند با رئیس مخابرات جلسه ای داشته باشند و نظر تخصصی اشان را بگویند، بعد این کار انجام شود. چون مسئله تخصصی است، وقتی مخابرات توضیح می دهد ما اطلاع کارشناسی نداریم و نمی توانیم دفاع کنیم.

اگر کاری انجام شد، سرمایه گذاری شد، بردنش زمان می برد و بیت المال از بین می رود. و صلاح نیست مصالح مردم را به دست این بسپاریم که آیا جواب می دهد یا نه.»

لازم به ذکر است تکنولوژی GSM مربوط به کشورهای توسعه یافته اروپایی بوده  و با توجه به مسائل تحریم در حال حاضر ایران اقدام به خرید این تجهیزات بدون قابلیتهای آن از چین نموده است.

«در راستای ارتباط رسانی به روستاهای فاقد اعتبار، تلاش شده است تا با استفاده از فناوری‌های نوین از قبیل GSM روستایی، این مهم تحقق یابد و در حال حاضر، سه هزار عدد سیم کارت‌های تلفن همراه روستایی در 84 روستای نصب و راه‌اندازی شده است.»[1]



[1] - مهندس محمد روح الهی مدیر عامل شرکت مخابرات استان تهران سایت خبری امید

نشریات رکن چهارم

قسمت هایی از مطالب ارسالی جناب آقای ابوالقاسم مبین زاد دبیر بازنشسته آموزش و پرورش که به نشریه ارسال شده است:

«دوستان و فرزندان من در نشریه بهشت گم شده»

«... اطلاع دارید که در جهان به رسانه ها رکن چهارم می گویند سه رکن قبلی عبارت از سه قوه اند که مسئول اداره کشور هستند و رکن چهارم یعنی رسانه یعنی ناظرین آن سه قوه که کسی خیانت نکند عدالت را نشکند. جرات فساد پیدا نکند. بست و بند و باندبازی نکند. رانت خواری متوقف شود. مسئولین از اختیاراتشان سوء استفاده نکنند. مردم بدانند در کشورشان چه خبر است و لذا اربابان رسانه نباید وابسته به حاکمیت باشند. خود جزء باندها قرار گیرند بسیار مطلع، تحصیل کرده، با تجربه و شجاع باشند چیزی نخواهند چیزی برای از دست دادن نداشته باشند. از زندان و تبعید حتی توطئه قتل نترسند.»

ایشان در ادامه با اشاره به بعضی از روزنامه نگاران و خبرنگاران مهم در جهان ادامه می دهند:

«.... علیرغم مصونیت های قانونی سالانه صدها تن از آنها در راه انجام وظیفه کشته می شوند. ماهها در صبر و انتظارند تا با یک چهره خبرساز مصاحبه کنند و بدین لحاظ است که دیکتاتورها کمتر به مصاحبه آن هم با خبرنگاران بدون مرز راضی می شوند با خبرنگاران داخلی مشکلی ندارند زیرا از قبل سوال و جواب مشخص است.«

«... به یاد دارم دو سال قبل از انقلاب شاه به فرانسه رفته بود در اوج قدرت و نخوت. آنجا در حضور رئیس جمهور ژیسکاردستن ادعا کرد فرانسه و ایران کشورهای آزاد و مستقل اند!؟ فردا خبرنگاران درخواست مصاحبه کردند و شاه ناچار به پذیرفتن شد به خاطر ادعایی که کرده بود. در جلسه خبرنگاری پرسید دکتر شریعتی را به چه جرمی زندان کرده اید جوابی نداشت زیرا او جز با سلاح قلم  و تنویر افکار کاری نکرده بود اینها هم که در قوانین بین المللی جرم نیست گفت به ایران برگشتم دستور می دهم آزادش کنند و به ناچار همین کار را کرد...«

ایشان در ادامه به توصیه هایی ارزشمند به کادر بهشت پنهان ادامه می دهند:

«... فرزندان عزیزم عمیقاً معتقدم اول باید تحصیل کنیم بعد بنویسیم کما این که اول باید قرآن را بخوانیم و بفهمیم و بعد دعا بخوانیم کسی که قرآن نخوانده و نمی فهمد  یعنی نمی داند خدا کیست؟ و چه می خواهد و چه می گوید حالا دعا برای چه می خواند خواسته اش پشیزی نمی ارزد....«

و در ادامه با بیان این که تمام مطالب شماره یک نشریه را مطالعه نموده اند؛ با بیان دقیق  اشکالات ادبی و ویراستای و محتوا به  تحلیل گذشته و حال برزک پرداخته و مقاله «جشنواره یا نماز باران» را بررسی می نمایند:

«...کسانی که مدعیند دلشان برای فرهنگ منطقه می سوزد آیا یکبار به مدرسه ها سری زده اند که چه می گذرد؟ یکبار به مراسم مذهبی سر زده اند که ببینند چکار می کنند و آیا در حد خود کمکی کرده اند. اینکه فرهنگ را در گرفتن مدرک می بینند و یا در برگزاری یک مراسم مذهبی مثلاً سینه زنی و خواندن یک دعا که معنی آن را هم نمی فهمند و خوردن یک گوشت لوبیا در ظهر عاشورا اشتباه می کنند. نگذاشتند و نخواستند مدارس، انسان بسازد و یا ندانستند که باید چگونه انسان ساخت در محافل مذهبی میلیونها خرج کردند ولی عالم نیاوردند مداح دعوت کردند و پاکت آنچنانی همراهش  بعد از انقلاب خیلی امیدوار بودم که اول معلم ساخته شود بعد مدرسه حدود ده سال رفتم و مدرس تربیت معلم شدم قرار بود برای دانشجوی تربیت معلم معیارهای دقیق گزینشی بکار رود حداقل دو سال به تربیت او همت شود ولی یکباره آقایی که نفوذ داشت گفت هرکس برود نهضت (بادیپلم) اینقدر سابقه داشته باشد باید بعنوان معلم استخدام شود همه چیز بهم ریخت به جای دعوت از عالم (نه روحانی) که در مواردی مشترک و در مواردی فرق می کند به نوای سینه زنی و استفاده از بلندگو با صدای کریه و طوق و علامت و زنجیر و ... بسنده کردند. این جوان و نوجوان ما که درس می خواند ولی قرآن نمی داند سنت پیامبر و زندگی ائمه را نمی داند فکر می کند اسلام این است (و چه می گویم حتی عالم اگر عامل نباشد بدرد نمی خورد) آنوقت به تمسخر می گیرد پیش خود می گوید اگر دین این است نمی خواهم آن یکی هم که فکر می کند دین همین است دنبال آن را می گیرد و من و شما کجای چنین جامعه ای هستیم که محرم تا صبح سینه می زند صبح غیبت می کند مردم آزاری می کند حرام خدا را حلال و حلال او را حرام می داند....»

و در پایان آمده است:

«... عزیزان شما در این ماهنامه که من خواندم به اندازه کافی زحمت نکشیدید تا رسالت خبررسانی و نویسندگی را انجام دهید در ماهنامه های بعدی چه کار خواهید کرد؟ اگر این چنین عمل کنید در نوبت های سوم و چهارم هیچ مخاطبی برای محصول خود نخواهید یافت سعی کنید، جهاد کنید زحمت بکشید از عالمان در هر رشته استفاده کنید هدف را رشد و تعالی برزک و پیشرفت منطقه قرار دهید من به نوبه خود برای ادامه کار سودمند شما دعا می کنم.«  متشکرم ابوالقاسم مبین زاد 3/4/87

شورای شهر پاسخ دهد

مسئله مهمی که زمانی طولانی اذهان عمومی را به خود مشغول داشته و رها ننموده، عضویت یا عدم عضویت یکی از اعضای محترم شورای اسلامی شهر برزک است.

هر چند ایشان در برابر سوال های دوستانه و جلسات خصوصی بیان فرموده اند که قبل از ورود به عرصه رقابت انتخاباتی، استعفای خود را تنظیم و با مخالفت رئیس شورای دوره قبل مواجه و بعد از رای آوردن استعفای خود را تسلیم شورا نمودم که با مخالفت شورا سوم روبرو گشتم.

هرچند ایشان تمام وقت، سعی و تلاش خود را مصروف منطقه کرده است، اما این سوال افکار عمومی هنوز بدون پاسخ است که؛ از نظر قانونی اگر عضویت برقرار است چرا حضور نیست و اگر عضویت در شورا منتفی است چرا عضو جایگزین معرفی نمی شود؟

یکی از اعضای شورا که نخواست نامش فاش شود به خبرنگار بهشت پنهان گفت: «در ابتدای کار وقتی استعفای ایشان مطرح شد، پیشنهاد گردید کمی دست نگه داشته شود ولی چنانچه در حال حاضر مجدد مطرح گردد قابل بررسی می باشد.»

از طرف دیگر این سوال اساسی مطرح است؛ آیا کسی که هیچگونه حضوری درجلسات شورا نداشته و در راستای این وظیفه به معنی دقیق کلمه هیچگونه تلاشی نمی نماید، آیا از منظر قانونی عضویت منتفی نمی گردد؟ و آیا نیازی به استعفای ایشان است؟

ذهنیت دیگری که در افکار عمومی وجود دارد آن است که شاید شوراییان نگرانند شخصی فعال تر و متفاوت تر به جمعشان اضافه گردد و از این رو تمام تلاش خود را صرف حفظ این مجموعه می نمایند.

آنچه همگان روی آن توافق دارند آن است که خدای ناکرده مصالح عمومی و قوانین شفاف را فدای سلایق شخصی و احیاناً تنگ نظری ننموده و به افکار عمومی احترام گذاشته و به جای فدا کردن مقدسات جهت تفکراتمان، و سپر ساختن از آن، خود را فدا نماییم.

اندر احوالات درمانگاه برزک

روزی که در تقسیمات کشوری برای برزک نام «ده کوره» را انتخاب و وارد نقشه کرده بودند و و زمانی چند از طبابت علمی و تجربی انسان های بزرگی چون نعمت الله مشک بیز و حکیم موسی و دکتر لقمان نمی گذشت و طبابت دکتر ناصر شفائی بااستفاده از منزل مسکونی مرحوم امرالله مدرس زاده و دکتر سپهری با استفاده از منزل مسکونی مرحوم رضا نیکخواه و تیمسار نراقی جوابگوی نیاز عمومی نبود؛ با همت مرحوم رضا نیکخواه و بودجه دولتی، درمانگاه برزک در محله ی کارگاه ساخته شد و دکتر ایزدی با دستور دکتر محسنی رئیس بهداری کاشان وظیفه طبابت بیماران برزکی را به عهده گرفت.

درب این درمانگاه که در زمان خود کم نظیر بود همواره به روی بیماران باز و پزشکان متبحر آن مشکل گشا آبادی برزک بودند تا این که با تلاش افرادی چون مرحوم رضا هنرمند، مرحوم امرالله مدرس زاده و مرحوم ماشاءالله نورانی و ... با استفاده از زمین مرحوم غلامعلی شاهمیری و با بودجه دولتی درمانگاه بزرگ تری برای برزک ساخته و برگ زرینی از همکاری مردم و مسئولین بهداشت و درمان وقت به نمایش گذاشته شد.

و امروز در حالی که نام شهر ماقبل آبادی برزک آنچنان سنگینی می کند که ساکنان آن را هر دم به زحمت انداخته است، درمانگاه به جای مانده از چهار دهه پیش، تصویر واضحی از حجیم شدن بوروکراسی اداری و ناکارآمد و منفعل را به تصویر می کشد..

در صحبتی که با آقای شائمی و نیکوبیان از اعضای مدیریت درمانگاه در این مورد داشتیم، متوجه شدیم با توجه به این که مرکز بهداشتی درمانی شهر برزک، «شهری روستایی» است ولی  امکاناتی که اختصاص داده می شود متناسب با جمعیت است و با توجه به جمعیت  3317 نفری، «برزک» روستا محسوب می گردد.

و از طرف دیگر «پزشکان به خاطر تعداد بالای بیمار در این مرکز و وضعیت نامناسب حقوقی حاضر به آمدن نیستند؛ اینجا منطقه محروم در نظر گرفته نمی شود، به همین خاطر آران و بیدگل حاضرترند بروند تا اینجا و مردم در برزک رعایت حال پزشک را نمی نمایند.»

- پرسیدیم رعایت حال پزشک یعنی چه؟

«کار پزشک خانواده و ماما ساعت 16-8 می باشد و به غیر از این ساعت فقط بیماران اورژانسی ویزیت می شوند. کسی بوده است که روز تعطیل آمده و گفته حالا که اینجا هستیم، به دکتر هم یه سری بزنیم و آمده و تقاضای قرص آسپرین می کند.»

- وظیفه چه کسی است که در این موارد اطلاع رسانی و فرهنگ سازی کند؟

« شورایی تعریف شده متشکل از دکتر درمانگاه، شورای اسلامی، امام جمعه، روحانیون مساجد که به این مهم توجه نمایند.»

- آیا انجام وظیفه کرده اند؟

« خیر، هرچند ما جهت تک تک  افراد که برخورد می کنیم اطلاع رسانی و فرهنگ سازی می کنیم اما حرکتی از بقیه اعضا ندیده ایم. بعنوان مثال یک مریض که خدمات زیادی در درمانگاه دریافت کرده است ولی با وجود تلاش های زیاد فوت کرده، در جلسه ختم از همه تشکر می کنند و دریغ از یک تشکر ساده از پرسنل درمانگاه»

- شنیدیم چند روزی درمانگاه بدون پزشک بوده است؟

« در سال های گذشته سابقه نداشته است که مرکز بهداشتی درمانی برزک بدون پزشک باشد پزشک قبلی کلید را به پزشک جدید تحویل می داد و می رفت ولی متأسفانه جدیداً مواردی پیش می آید که شاهد آن هستیم. و علت آن گاهی قهر کردن پزشک درمانگاه به علت برخوردهای بیماران و گاهی حقوق نامناسب و گاهی اختلاف سازمانی با مسئولین بالادست می باشد»

- جهت دو پزشکه شدن درمانگاه چه اقدامی صورت گرفته است؟

« در صورت عنایت و لطف معاونت بهداشتی برای دو پزشکه شدن مرکز بهداشتی درمانی برزک همه مشکلات حل خواهد شد. نامه نگاری هایی توسط شورا در مورد دو پزشکه شدن مرکز با این جواب روبرو شد که به خاطر جمعیت برزک دو پزشکه شدن آن مقدور نیست.»

و حال

این قضاوت به افکار عمومی گذاشته می شود:

برزک زمانی که «ده کوره» بود و مردم راضی از شرایط درمانی و امروز که شهر شدنش گوش فلک را کر می کند با یک ساختمان مخروبه و تجهیزاتی که گاهاً مورد تایید و دفاع نمی باشد و در گوشه ای دیگر تلفن همگانی خرابی که وقتی شماره گرفته می شود، آن طرف خط فریادت را نمی شنود.

سرمقاله

سرمقاله سومین شماره از بهشت پنهان

دوست همیشه عزیز

بهشت پنهان هق هق گریه ای است که گاه بلند و گاه کوتاه، گاه به صورت سک سک خفگی و گاه سکوتی که نشان از خفگی بر اثر بغض در گلوی نازک خواسته های به حق و واضحی است که بیان آن نیز کوبیده می گردد.

و سوال اینجاست که آیا می توان آن را در قالبهای ادبی با ویراستاری مناسب و صفحه آرایی زیبا گنجاند؟ تا ادب دوستان سرزمین ما که در برابر شتر و بارش سکوت پیشه کرده اند بر نقاط و ویرگول آن خرده نگیرند.

زمانی که جهاد محترم کشاورزی کاشان با آن سازمان عریض و طویلش در هفته موسوم و در بروشور تبلیغی، برای مهم ترین عملکرد خود، چند پروژه ی مردم ساخته را تعریف می کند و ادارات و سازمانهای تعریف شده و مسئول قادر نیستند یک نانوایی سنگگک شخصی که همه ی امکاناتش آماده و حاضر است؛ حفظ نمایند. و نانوایی های دیگر شهر برزک به راحتی نانی تحویل مردم می دهند که قابل خوردن نیست و درمانگاه برزک روزهای متوالی بدون پزشک در کنار بیماران ضعیف و خسته با آرامش خاطر صبح را به شب می رساند و شب را به صبح و مدیر کل مخابرات استان به تفرجگاه لاله برزک می آید و برای سیستم های تلفن برزک خود می بُرد و می دوزد و قدم رنجه به ساختمان مخابرات شهر برزک نمی کند مگر برای شستن ماشینش و مردم؛ عاصی از مشکلات عدیده ی تلفن های بی سیم و با سیم و نماینده محترممان در مجلس از شعور بالای مردم تشکر می کند که بدون این که به منطقه بیاید به ایشان رای داده شده است و باز تفرجگاه لاله چایی آتشی مهمانش می کند و در عوض به مردم وعده می دهد که حجم آب زاینده رود خشکیده را برای مردم کاشان افزایش دهد؛

در این گیر و دار نظم نوین برزکی، شهرداری محترم علیرغم سرانه بالای فضای سبز، برای وسط خیابان قناس کمربندی کاشت درخت تعریف می کند و بلوک سنگی می کارد.

و این جاست که ادب دوستان شهرمان پشت میز ریاست خودساخته و سیستم بافته می نشینند، بادی به غبغب انداخته و با مطالعه بهشت پنهان عدم جای گذاری نقطه و ویرگول چشمانشان را می آزارد.

ما نیامده ایم تا شعری بر شعرتان بیفزاییم، آمده ایم تا فضایی بسازیم برای حرف های نگفته و بغض های فروخورده و بیان حق هایی که در اثر وجود بادمجان دور قاب چین های دیروز و امروز و فردا، وارونه جلوه داده شده است،

بدون نقطه، ویرگول و ویراستاری